تورفته ای ودراین کوچه مانده زخمه عشق(بهرام باعزت)

نمونده از جوونیام نشونی-پیرشدم پیرتو ای جوونی

ازدوست بیادگاردردی دارم

کان دردبه صدهزار درمان ندهم

مولوی

توآن تداعی گرمی که واقعیت تو هزار مرتبه شیرین ترازخیال من است

.

.

.

مجنون به نصیحت دلم آمده است

بنگربه کجا رسیده دیوانگیم

تمام عمرشبیه فریادی زندگی کردم که دنبال یک دهان می گردد.

.

.

شب وروز تصویر موعود من-درآیینه جز چشم های تونیست.

.

.

حتی اگر زنبق کبود کارد

 برسینه ام گل دهد

 میخواهم خواب اقاقیا را بمیرم

 درآخرین فرصت گل( احمدشاملو)

تاریخ بی حضور تو یعنی دروغ محض

دردتاریکی است دردخواستن

رفتن وبیهوده خودرا کاستن

(فروغ).

.